آغاز فصل مدرسه
اول مهر فرارسید. شور و شوق مدرسه . کاش دوباره بچه می شدم. بوی کاغذ و کتاب نو. بوی پاک کن و چرم نوی کیف و جامدادی. خوش به حال دخترم. صبا کمی بهتر از قبل از خواب بلند میشه تا به مهد بیاد. چون سارا هم بیداره . خدا رو شکر گیر نمی ده که مثل سارا بره مدرسه. به دفتر و کتابهاش هم کاری نداره. البته چیزی نمونده که داداشی این وظیفه رو به عهده بگیره. خداییش پارسال هم صبا خیلی خرابی به بار نیاورد. همه اش پیش بینی می کردم که دفتری پاره کنه یا مشقی رو خط خطی کنه. اما به خیر گذشت. سهیل تو خونه با خاله تنهاست تا سارا بیاد . سهیل مثل دم دنبال خواهراشه. با چه ذوقی دنبالشون راه می افته. حتی تا دستشویی! سینه خیز با یک دست خودش رو به سمت جلو پ...
نویسنده :
ليلا
11:28