سهیلسهیل، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 19 روز سن داره
ساراسارا، تا این لحظه: 18 سال و 7 ماه و 3 روز سن داره
صباصبا، تا این لحظه: 14 سال و 7 ماه و 24 روز سن داره

شاد با فرزندانمان....

مامان به خود متكي

1391/5/10 17:50
نویسنده : ليلا
482 بازدید
اشتراک گذاری

يك روز از روزهاي نسبتا خوب توي خوابگاه دانشجويي مشغول نقاشي بودم. مي خواستم يك كاريكاتور بكشم.  فكري به ذهنم رسيد و اون مفهوم رو نفاشي كردم. قلم رو كنار گذاشتم و از فاصله بيشتري به نقاشي خودم نگاه كردم. خداي من! يك دفعه به كشف بزرگي در خودم رسيدم . پس من اين طوري ام!

نقاشي من اين بود يك گل توي گلدان كه دست دارد و با دست خودش پارچ آب را گرفته و در گلدانش آب مي پاشد.

من به شدت از كمك گرفتن از ديگران گريزان بودم و مي خواستم يك تنه از پس مشكلاتم بربيايم. البته راه كمك گرفتن از ديگران را هم خيلي بلد نبودم. اما از كمك كردن به ديگران لذت مي بردم.

شايد از آن موقع سالها مي گذرد و من با سه تا بچه مجبور شدم برخلاف اين صيصه عمل كنم و كمك گرفتن از ديگران رو امتحان كنم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

زهره مامان آریان
12 مرداد 91 2:11
بالاخره گاهی مجبوری رو دیگران حساب کنی.حتی اگه دلت نخواد شرایط مجبورت می کنه.
مامان ثنا
14 مرداد 91 14:29
واقعا همینطوره، توی مدرسه هم همینطور بود بهم خیلی کمک میدادی اما ازم چیزی نمیخواستی


عمدي نبود عزيزم. واقعا دست خودم نبود. كمك گرفتن از ديگران هم خودش يك هنره!