سهیل عزیزم 21 روزه که یک ساله شدی. خیلی انتظار بزرگ شدنت رو می کشم. نه اینکه از وجودت لذت نبرم. از دیدنت ، هر دندون جدیدی که در می آری، هر پیشرفت جدیدی که می کنی منو سرشار از لذت می کنه. شیرین زبونی های صبا و سارا ، مهربونی های پدر که بار خستگیش رو پشت در می گذاره و میاد خونه. همه و همه چیزهایی نیستند که از دید من خارج باشند و قدرشون رو ندونم. فقط خسته ام. شما بچه ها همه ی وقت من رو پر می کنید. همه ی فکر من رو هم. گاهی احساس می کنم توی یک جزیزه ی دورافتاده ام. حوصله هم صحبتی با اطرافیانم رو ندارم. دلم م خواد همه ی کارها تعطیل بشه تا پسرم دو ساله بشه.چند وقتی خیلی رو کنترل اعصابم کار کردم تا با حوصله ی بیشتری با بچه ها رفتار کنم. صبا خیلی خوش...