کم میارم آخه!
خدای عزیز، چند سؤال دارم که مرا آزار می دهند. می خواستم بدانم: آیا من خیلی زن کدبانویی بودم که از هر انگشتم هنر می بارید و تمام ذوق و علاقه ی من در خانه داری و بچه داری و شوهرداری خلاصه می شد؟ آیا من لبریز از آرامش، صبر، عشق و علاقه به کودکان بودم و ذره ای استرس ، تشویش در من نبود. آیا من عاشق آشپزی برای کودکانم بودم و آن قدر در این زمینه پراستعداد بودم که بچه هایم از طفولیت انگشتانشان را با غذا می خوردند. آیا من آن قدر توانمند بودم که بتوانم در حالی که یکی گریه می کنه، یکی نق می زنه، در کمال آرامش غلط های املایی دیگری را گوشزد کنم. بگذریم. مشکل من اینه . در دنیایی که همه تک فرزند و نهایت دو فرزندند و بچه هاشونو تا سر حد&n...
نویسنده :
ليلا
12:13