روزهای پایانی سال 91
سارای عزیزم! خوشحالم بالاخره اعتماد به نفس ورزشی ت رو به دست آوردی و تو آخرین رنکینگ از دو نفر بردی. دفعه ی پیش هم حرفهای امیدوارکننده ای از مربی ها شنیدی. دو تا از دندونای شیریت رو پر کردی. دفعه ی اول همکلاسی هات حسابی ترسونده بودنت. اما تجربه ی خوبی بود تا تحت تآثیر حرفهای دیگران قرار نگیری و پیش داوری نکنی. صبا خانم شما حسابی شیرین زبونی می کنی و قصه ی گنجشک خاکستری رو تا از حفظ نشی ول نخواهی کرد. از فعالیتهای جدیدت هم اذیت کردن سهیل و درآوردن جیغشه. چند شبه که بستنی خوردن بعد از شام رو برنامه ی روتین کردی. دیگه از پنجره ی ماشین پیاده نمی شی و می خوای بزرگ شی. آرزوهای بزرگی داری. مثلا برات موتور بخرم خودت تنهایی بری مهد کودک. یه ر...
نویسنده :
ليلا
10:22