سهیلسهیل، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 3 روز سن داره
ساراسارا، تا این لحظه: 19 سال و 1 ماه و 18 روز سن داره
صباصبا، تا این لحظه: 15 سال و 2 ماه و 8 روز سن داره

شاد با فرزندانمان....

تولــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد

خوب از کجا شروع کنم.  خبر اینکه بالاخره جشن تولد گرفتیم . این بار برای هر سه تاشون. حقیقتش  در واقع باید برای دخترا می گرفتم ولی  گفتم سهیل پسرم هم تا الان جشن تولد نداشته یه وقت دلگیر می شه.  راستش وقتی دیدم مهمونا برای هر سه تا کادو آوردن شرمنده شدم. به هر  حال دست همه درد نکنه.  تشکر ویژه از بهمن و نگار  واسه چسبوندن تزئینات. تشکر ویژه از عمه جون  و عزیز واسه کمک در تهیه غذا و خوراکی ها تشکر ویژه از مامانی واسه شیرینی خوشمزه خونگی ، سبزی و بورانی همینطور تشکر از پرارین ، دوست مدرسه ای سارا که کادوها رو باز کرد و  به مجلسمون صفا داد. امیدوارم کسی رو جا نذاشته باشم امسال دختر...
1 شهريور 1393

قلم فرسایی

اگر قلم مرا یاری کند چه خوب می شود . چه خوب می شود اگر پیدایم کند. گم شده‌ام. نمی دانم کی نمی دانم کجا. آشوبی دارم .  حتی اشک هم مرا یاری نمی کند. تا به حال اینقدر در فریبکاری مهارت نداشتم. لبخند می زنم. آرام می گیرم. حوصله به خرج می دهم. اما به خدا پیدا نیستم. آشوبی دارم. قلبم از من فرمان نمی برد. خواب مرا به آغوش می کشد اما آرامم نمی کند. شاید قلم مرا یاری کند. دلم هوای غروبی را دارد که ماهها به طول انجامیده. هر جا چشم می اندازم پیدایش نمی کنم. از حرف خسته‌ام. از خودم خسته‌ام. ترس و نگرانی  مرا دوره می کنند. انگار خوراک خوبی پیدا کرده‌اند. اما من که نمی خواهم خوراکشان شوم. آخر من مادرم. می گذارم کودکانم در ...
22 تير 1393

خواب راحت

چقدر خوبه مامان گرمایی باشده بقیه اهل منزل سرمایی!  فکرشو بکن که فقط توی هال اسپیلت باشه. اون وقت بچه ها پیش کی می خوابن؟ - باباجون! .  کی تا صبح مشت و لگد می خوره؟ - باباجون! کی زابراه می شه؟ باباجون!البته ناگفته نمونه که اگه مامان صدای نق نق نی نی هاشو بشنوه از خواب بلند میشه و براشون آب  میاره .   سهیل عزیزم به مرحله جدیدی از رشد پا گذاشته: "لجبـــازی"؛ جوراب در نمیاره، کفش درنمیاره، کانال تلویزویون نباید عوض بشه حتی اگه نگاه نکنه، دم سارا شده و ... صبا گاهی خیلی خانوم میشه گاهی گریه های الکیش کلافه م می کنه. کلاس ژیمناستیک میره. سارا تمرینات بدمینتون رو از سر گرفته. گاهی هم ژیمناستیک می ره. خلاصه...
24 خرداد 1393

فرزندآوری

نمی دونم چرا تو کشور ما همه چی زوریه. وقتی کنترل بارداری رو  در مراکز درمانی ممنوع می کنید و راههای دستیابی به وسایل پیشگیری از بارداری رو گران و ناهموار می کنید انتظار دارید چه نتیجه ای به دست بیاد؟ مگه نه اینکه یک زوج حق دارند تصمیم بگیرند که چند تا بچه داشته باشند و با چه فاصله سنی؟ کی میتونه حق برنامه ریزی و انتخاب روش زندگی رو از یک خانواده بگیره. ایا واقعا مسؤولین کشور ما از عواقب بارداری ناخواسته بی خبرند؟ آیا سخته که تشخیص بدهید چه کسانی قربانی این نوع بارداری خواهند شد؟ خوب معلومه قشر کم درآمد و کم سواد جامعه! آیا غیر از اینه؟! وقتی این شکلی می خواهید مشکل عدم رشد جمعیت رو حل کنید از چاله درمی آیید و به چاه می افتید. با خانواده...
14 ارديبهشت 1393

مادر و بهشت

گفت : من مادرت هستم که بهشت در دستان من بود... . گفتم: پس چرا الان زیر پای توست؟ گفت: آن را زمین گذاشتم تا تو را در آغوش بگیرم. ...
3 ارديبهشت 1393

دست خط 93

ساقيا آمدن عيـــد مبارك بادت                 وان مواعيد كه كردي نرود از يادت   خوب عيد اومد. اميدوارم كارايي كه گفتم باشه سال بعد، يادم بمونه. مثلا مي خام خواهر شوهر بشم. دانشجو بشم. توي كارم تغيير رو تحول ايجاد كنم و از همه مهمتر همراه خانواده مهارتهاي زندگي رو ياد بگيرم. باورم نميشه اين آخرين تابستونيه كه صبا مهد كودك ميره! منتظر ديالوگها و داستانهاي طنزآميز "صبا به مدرسه" مي رود باشيد. سارا يواش يواش بايد حجاب بگيره و نماز بخونه. هنوز خيلي بچه است. انگار نمي خاد بزرگ بشه. به هر حال طرحهاي از روسري، شال و چادر تو ذهنمه كه نمدونم ميشه پياده ش كرد يا...
3 فروردين 1393

بهار دلنشین

آرزو می کنم در سال جدید: - میزبان شادی در خانه هامان باشیم. - لایق برآوردن حاجت مردم دردمند باشیم که دست کمک به سمتمان دراز می کنند. - در جامعه تأثیر گذار باشیم. - سررشته سرنوشت خود را به دست بگیریم. - نه ظلم کنیم نه ظلم بپذیریم. - حقوق خود را بشناسیم. این اولین و مؤثرترین قدم در دفاع از حق است. - دروغ و رورویی را از وجودمان طرد کنیم. - مهارتهای زندگی را با هم بیاموزیم. - سرشار از انرژی، عشق و شور و ایمان باشیم. تکیه بر تقوی و دانش در طریقت کافریست راهــــــرو گر صد هنر دارد توکـــــــل بایدش          خدایا  بر جسم تلاشهایمان ، قدمهایمان، سخنهایمان ...
28 اسفند 1392

استقبال از بهار با یادی از مولانا

آمد بهار جان‌ها ای شاخ تر به رقص آ چون یوسف اندرآمد مصر و شکر به رقص آ ای شاه عشق پرور مانند شیر مادر ای شیرجوش دررو جان پدر به رقص آ چوگان زلف دیدی چون گوی دررسیدی از پا و سر بریدی بی‌پا و سر به رقص آ تیغی به دست خونی آمد مرا که چونی گفتم بیا که خیر است گفتا نه شر به رقص آ از عشق تاجداران در چرخ او چو باران آن جا قبا چه باشد ای خوش کمر به رقص آ ای مست هست گشته بر تو فنا نبشته رقعه فنا رسیده بهر سفر به رقص آ در دست جام باده آمد بتم پیاده گر نیستی تو ماده زان شاه نر به رقص آ پایان جنگ آمد آواز چنگ آمد یوسف ز چاه ...
27 اسفند 1392

حال و هوای آخر سال

این روزها اتفاقات و تغییرات اینقدر سریع می افته که آدم از مرورشون باز می مونه. سهیل دوساله شد و هنوز با زبون اشاره کاراشو پیش میبره من هم اصلا حال ندارم غصه بخورم. در آپارتمان رو باز می کنه. . در یخچال رو هم باز می کنه. کاش زودتر از اینکه زورشون برسه  عقلشون می رسید.تا حالا دو سه باری مهد رفته و کلی بچه مثبت بوده خوب خونمون هیچ وقت بیشتر از دو ساعت تمیز نمی مونه . تا یه خرابکاری رو جمع می کنی با یه دست گل جدید روبرو می شی  که به آب  دادن. گاهی احساس می کنم زمانی برای نفس کشیدن ندارم. همش دارم شوک مغزی می شم. خلاصه اینکه بچه اند دیگه چه میشه کرد. 10روز تمام درگیر سرماخوردگی وحشتناک ویروسی بودم. حسابی خسته شدم. کلی&nb...
16 اسفند 1392