شاد با فرزندانمان....

به نام خدا نقدی بر کتاب پادشاه کوتوله و چهل دردسر بزرگ نویسنده: مهدی میرکیایی تصویرگر : علی مفاخری انتشارات محراب قلم؛ چاپ اول ؛ 1397، تیراژ 3300 نسخه در این دلنوشته بیش از آنکه خواسته باشم اثری را نقد کنم، تصمیم دارم احساس و افکاری که با خواندن این کتاب دریافت کردم را با شما به اشتراک بگذارم. کتابی در حوزه کودک و نوجوان که با بستن آن کنجکاو شدم آن را بخوانم. بله در واقع یادداشت پشت جلد این کتاب توجه مرا به خود جلب کرد:                         "هیچ اشکالی ندارد؛ پاد...

سلام دیدن یک معرفی خوب از یک کتاب خوب را در صفحه اختصاصی صبا به شما پیشنهاد میکنم. اگه دوست داشتید لایک کنید ️و اگه خیلی دوست داشتید برای دیگران هم ارسال کنید http://www.danayetavana.com/?p=1810...

عید همه مبارک. اولین پست امسال رو با معرفی کتاب شروع میکنم. دخترم صبا تو مسابقه کتابخوانی شرکت کرده و شما میتونید کارش رو در لینک زیر ببینید: http://www.danayetavana.com/?p=404 اگه خوشتون اومد لایک کنید و به بقیه هم پیشنهاد بدید. کتاب خیلی جالبیه. حتی برای بزرگترها ...

هر چه به عید نزدیک می شوم. بغضم سرکش تر میشود. با تلنگری اشکم جاری میشود و هق هق رسوایم میکند. باران میبارد و انگار از خاک بوی غربت بلند می شود. به استقبال بهار میروم. با تمام جزئیاتش مو به مو و قدم به قدم. درحالیکه میدانم تو به استقبالم نخواهی آمد. در آغوشم نخواهی گرفت و نگاهت را در قاب چوبی کنج خانه ات باید جست.

سلامی دوباره. من هم مثل هر مادر کلاس اولی دیگه ای امسال خیلی سرگرم درس و مشق پسرم هستم. شاید سالهای قبل از این درگیری فاصله می گرفتم و مشکلی هم پیش نمی اومد. نقش مادری من هم با معلمی قاطی نمی شد. اما یه موقع هایی نیاز به کمک والدین هست. سوای از کمکهایی که از موسسه می گیرم باز هم کارهای زیادی هست که نمیشه ازش فرار کرد. مثل املای شب، سرمشقها، تمرین ریاضی و ... . از کارشناس مربوطه مشورت گرفتم و نکاتی یاد گرفتنم که خیلی کمک میکنه: 1. فرایند درس دادن به بچه باید یک فرایند تفریحی و شاد باشه. 2. در املای شب، غلط املایی را بلافاصله اصلاح کنید. یعنی قرار نیست املا تمام شود و بعد با رنگ قرمز زیر غلطها خط بکشید و ... 3. در طول کلاس اول ابتد...

سهیل گلم دیشب قصه ای که سه روزه داریم براش می خونیم  با شیرین زبونی و خیلی خوب تعریف کرد.اینقدر که دلم می خواست گازش بگیرم. " پسری که اسم نداشت." چه قصه قشنگی هم بود. نمیدونم چِم شده. سالهاست که از کتابهای کودکان بیشتر لذت می برم. تشکر از شکوه قاسم نیا شاعر و نویسنده کودک.

بالاخره سهیل رو تویه موسسه ثبت نام کردم. جلسه اول که خیلی خوب بود. البته دیروز معلمش تو دفتر مشقش نوشته بود که سهیل خیلی بهتر شده. نگرانی هام به کلی از بین رفتند. الان با لذت تمام با پسرم کار می کنم. با مشاوره ای که گرفتم قدم به قدم تکلیفم رو می دونم. خوشحالم.

داستان از موقعی شروع شد که آموزش نشانه ها شروع شد. سهیل یاد نمی گرفت. خوشش هم نمی آمد. نشانه ها بیشتر شد و سروکله زدن با سهیل سخت تر. تمام وقت منو می گرفت و اخرش هیچ. یاد می گرفت و ده دقیقه بعد یادش می رفت. فرداش که باید از نو شروع میشد. عصابی میشدم و کار سخت تر. چقدر نگران شدم و گریه کردم. انتظار نداشتم که خیلی راحت باشه. به هر حال سهیل تازه گفتارش خوب شده. و میدونستم حافظه شنواییش نیاز به تقویت داره.ولی نه تا این حد! کارم شده بود جستجوی مطلب تو اینترنت برای پیدا کردن راه حل. با معلمش هم حرف زدم. با دیدن اولین مشکلات تو یادگیری سعی کردم از مرکز مشاوره ای که کلاس گفتاردرمانی سهیل رو اداره می کرد کمک بگیرم. روانشناسش سهیل رو می شناخت. آخ...

پدرم برای همیشه رفت و یادش برای همیشه ماند. خواب دیدم که لباس سفید به تن داشتنی. آسمانی شدنت مبارک. سفرت به سرای آخرت به خیر. آنقدر آرام خوابیده بودی که نخواستم بیدارت کنم. آرام گریستم و ترا به خاک سپردم.