سهیلسهیل، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 3 روز سن داره
ساراسارا، تا این لحظه: 19 سال و 1 ماه و 18 روز سن داره
صباصبا، تا این لحظه: 15 سال و 2 ماه و 8 روز سن داره

شاد با فرزندانمان....

روز برفی

دیروز صبح که از خواب پا شدم تا مثل همیشه برای رفتن به اداره آماده بشم آقای پدر به پنجره اشاره کرد. پرده ی پنجره را کنار زدم و همون طور که حدس می زدم تابلوی زیبای برفی که هنوز هم بارش برفش ادامه داشت احساس خوش لذت رو به قلبم سرازیر کرد. یاد اون مداد تراش برفی افتادم که اول تکونش مس دادیم و بعد به تماشای حرکت آرام و دلنشین ذرات مثل برفش می نشستیم. خیابون رو که دیدم از رفتن به اداره منصرف شدم. مدرسه ها تعطیل بود . من و بچه ها خونه بودیم. به آقای پدر زنگ زدم و خواستم اگر ممکنه زودتر بیاد خونه و کمی با بچه ها برف بازی کنه. تا بابا بیاد سارا هر از گاهی نگران از آب شدن برفها نگاهی به بیرون می انداخت و می گفت کاش صبح اجازه می دادی برم برف بازی. خل...
27 آذر 1391

بدون عنوان

سهیل کوچولو یکی دو هفته است که چهار دست و پا می ره. یکی از دندونای بالاش دراومده و کناری هم در حال رویشه. کنترلش سخت شده و انرژی زیادی از من می گیره. خودم از نظر روحی تو وضعیت نرمالی نیستم. دلم می خاد شوهرم بیشتر خونه باشه حتی اگه کمک نکنه و بخوابه. آخه وقتی دیر می آد خسته هم هست و نمی شه انتظاری داشت. دیشب دیر اومد خونه . سهیل رو که از خواب بیدار شده بود خوابوند. به من گفت برو کمی بخواب. من هم سه تا شعله غذا رو گاز گذاشتم و رفتم که بخوابم. داشت به سارا املا می گفت و من صداشون رو می شنیدم تا که خوابم برد. نمی دونم چند دقیقه طول کشید. بیدار که شدم بلافاصله بلند شدم تا به کارهام برسم. بعد از شام نوبت من بود که کنترل اوضاع رو به عهده بگیرم....
19 آذر 1391

آقای شهردار!

از شهردار محترم سمنان خواهشنمدم چند تا پل دیگه هم تو راه خونمون تا مهد بزنن تا صبا جون با مامانش از روش رد شن. امروز صبا تو ماشین می گفت:"به آقاهه بگو این جا چند تا پل بزنه تا ما از روش رد شیم." البته صبا یه درخواست دیگه هم داشته مثلا تو چمنزار پل جهاد که گاهی از روی اون هم رد می شیم تاب و سرسره بذارن. آخه بچه م فکر می کنه هر جا سرسبزه باید تاب و سرسره هم باشه. ولی خداییش سمنان جای تفریحی اصلا نداره. یه پارک آبی هم که رفتند بزنند نمی دونم چرا نیمه کاره موند. چند تا دار و درخت هم تو پارک سیمرغ بذارین خوبه. یا یک پارک کوچولو تو پارک سوکان.صندلی های سینما اگه نو بشه و کیفیت صدا و تصویر بهتر شه خوبه.... خلاصه آقای شهردار ما کمبود مک...
15 آذر 1391

شیطونی ها(3)

سهیل توی تعطیلات هم دندان درآورد و هم سرما خورد. داستان بادکنک و بی قراری ها و سرفه های شبانه، لثه های متورم، بی اشتهایی و بهانه گیری. دخترا با خوردن داروی خانگی مامانی خیلی بهتر شدند.(گوش شیطون کر) صبا به جای علیه السلام می گه الکی سلام. سارا همچنان به بازیگوشی هایش ادامه می دهد. اتاقش نا مرتب است و ... البته از اینکه مجبور است برای درس خواندن دائم از این اتاق به آن اتاق کوچ کند ویا از بین سر و صدای دو تا وروجک تمرکز کند دلم برایش می سوزد. وقتی رفتیم خونه ی جدید حتما یک اتاق اختصاصی برایش در نظر می گیریم.8/9/91 یه روزی سهیل و صبا وبابا تو اتاق بودند. سهیل توی روروئک این ور و اون ور می رفت. بعد از مدتی بابا یه لحظه اومد ...
11 آذر 1391
1