سهیلسهیل، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 10 روز سن داره
ساراسارا، تا این لحظه: 18 سال و 7 ماه و 25 روز سن داره
صباصبا، تا این لحظه: 14 سال و 8 ماه و 15 روز سن داره

شاد با فرزندانمان....

سهييييييييييل

1391/3/30 9:27
نویسنده : ليلا
639 بازدید
اشتراک گذاری

آخه تو چه مشكلي با اين خواب وامونده ي من داري پسر!

چند وقتيه  بي قرار شدي نمي دونم به خاطر دندونه يا بازيگوشي. ديشب اينقدر دست و پا مي زدي تا برسي به برجي كه خواهرات با آجرهاي اسباب بازي ساخته بودند و خرابش كني كه اگه بابا ولت مي كرد پر مي زدي.

حالا مي توني بگي مامان عروسك بازي تموم شد . من هم مي خوام مثل دخترات وروجك بشم.

هميشه سر نماز از خدا مي خوام براي تربيت درست بچه هام به من صبر و تدبير بده. بايد اقرار كنم گاهي خيلي عصبي مي شم.ولي قول داده ام  يك اصل رو فراموش نكنم. شادي حق بچه ها و خانواده هاست. پس قهر و خشم دوام زيادي نداشته باشه و يادم باشه خنديدن به مشكلات اونا رو بهتر از پا در مياره.

مثلا اگه يه ليوان آب ريخت رو زمين عزا نگيرم. بعد از كمي اظهار تأسف ز اين اتفاق يك لطيفه بسازم.

اگه فرصتي براي خنديدن هست اون رو به آساني از دست نديد.در اين باره يك مثال حقيقي مي زنم:

به ادامه مطلب توجه كنيد

عمليات نجات پستونك:

يك شب از خونه ماما ني بر مي گشتيم. پستونك سهيل رو جا گذاشته بودم. مي دونستم كه يكي زير تخت هست. من و آقاي پدر خيلي خسته بوديم. تنها چيزي كه مي خواستيم اين بود كه بچه ها زودتر مسواك بزنند و بخوابند، همين. اما پس پستونك چي . آقاي پدر فكري كرد به زير تخت دو نفره نگاهي انداخت و مورد رو شناسايي كرد. كمي فكر و بعد "صبا بيا. اون پستونك رو مي بيني؟"

صبا "آره"

-مي ري بياريش ؟

-نه

- سارا تو بيا بابا

تا سارا رفت بجنبه صبا رفت طرفش و نه گويان هلش داد ." خودم ميرم خودم ميرم"

و به اين ترتيب صبا سينه خيز به زير تخت رفت و وقتي پستونك روگرفت بابا جفت پاهاش رو آهسته كشيد."سرتو مواظب باش"

و در تمام اين مراحل همگي كلي خنديديم. به اين مي گن هيجان در اوج خستگي.

ناگفته نمونه براي اينكه سارا خوشش بياد يه قصه مشابه از كودكي هاي خودش تعريف كرديم و قول داديم دفعه ي بعد او رو براي عمليات بفرستيم.

خودمونيم اين داداش سهيل چه حالي مي كنه  دو تا آبجي از جان گذشته داره!

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مريم
4 تیر 91 9:19
عزيزم. چه كوچولوهاي دوست داشتني اي شده اند. خيلي دوست دارم از نزديك ببينمشان.