رنگ انگشتی و نقاشی روی دیوار
دیروز دو تا کاغذ سفید بزرگ، یه جعبه مداد رنگی کوچک و یه بسته رنگ انگشتی آریا خریدم. بعد از ظهر که بچه ها خواب بودند کاغذها رو روی دیوار اتاق سارا چسبوندم. سارا که وعده گرفته بود بعد از خواب می تونه با رنگها نقاشی کنه بدون منت از خواب بلند شد. تا صورتشو بشوره رنگها رو براش آماده کردم. کلی ذوق کرده بود. سارا مشغول شد و من رفتم آشپزخونه پی کارام . هر از گاهی به دخترم سر می زدم و باهاش همراهی می کردم. باهم ترکیب رنگهای اصلی رو تجربه کردیم و با انگشت روی کاغذ روی دیوار اثر کاشتیم. سارا که عشق صورتیه خودش یاد گرفته بود که با ترکیب سفید و قرمز می تونه رنگ صورتی تولید کنه. صبا که بیدار شد به سارا گفتم رنگها رو جمع کن و نقاشی ات را با مداد شمعی ادامه بده ولی هم سیر نشده بود هم دلش می خواست خواهرش رو تو این لذت شریک کنه . خلاصه صبا هم وارد گود شد. ولی با وضعی که پیش می رفت چیزی برای فردا باقی نمی گذاشت. متوجه شدم که هنوز براش زوده. یواشکی، یکی یکی رنگها رو از دم دستش برداشتم و قایم کردم. قبل از اینکه گریه اش در بیاد، جعبه مداد رنگی جدید رو از تو کیفم دراوردم و دخترک از شوق اونا ، رنگهای انگشتی یادش رفت. (به خیر گذشت). اون شب بابا کشیک بود و به لطف سرگرمی جدید کمتر غرغر شنیدم. البته کمی دیوار بالای کاغذ هم نقاشی شد و موکت پای دیوار هم رنگی. (٢٣ شهریور ٩٠)