سحر
رواق منظر چشم من آشیانه ی توست. کرم کن و فرود آ که خانه خانه ی توست.
دوستان عزیز. بهترین خبر رو تو این پست می شنوید. من عمه شدم. سحر پناهی به جمع ما پیوست. قدمش برای همه خیر باشه.
سحرم دولت بیدار به بالین آمد گفت برخیز که آن خسرو شیرین آمد
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند و اندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند.
سحر بلبل حکایت با صبا کرد که عشق روی گل با ما چه ها کرد
برقی از منزل لیلی بدرخشید سحر وه که با خرمن مجنون دل افگار چه کرد
به مطربان صبوحی دهیم جامه چاک بدین نوید که باد سحرگهی آورد
برکش ای مرغ سحر نغمه داوودی باز که سلیمان گل از باد هوا بازآمد
به شکر آن که شکفتی به کام بخت ای گل نسیم وصل ز مرغ سحردریغ مدار
سحر به بوی گلستان دمی شدم در باغ که تا چو بلبل بیدل کنم علاج دماغ
ای نسیم سحری بندگی من برسان که فراموش مکن وقت دعای سحرم
مادرس سحردر ره میخانه نهادیم محصول دعا در ره جانانه نهادیم
سحر با باد میگفتم حدیث آرزومندی خطاب آمد که واثق شو به الطاف خداوندی