شرح حال
صبا جونم خیلی شیرین شده. از بس ناز حرف می زنه دلت نمیاد به خواسته اش عمل نکنی. دیروز موهاش رو کوتاه کردم و یک عکس 4*3 ازش گرفتم. خیلی شکل پسرها شده. وقتی هم لج می کنه غیرقابل تحمل میشه. بچه ها دوست داشتنی اند. از خدا می خوام که باز هم به من صبر بده تا همیشه باهاشون مهربون باشم. سهیل ، پسرم سرما خورده و همش بادکنک درست می کنه. امروز عصر باید ببرمش دکتر. روزها می گذره و من ثانیه ها را به امید خدا سپری می کنم. اینقدر سرم شلوغه که فرصتی برای گذشته و آینده ندارم. اگه فرصتی برای نشستن و دیدن برنامه ی تلویزیون پیدا کنم یقین بدونید که یک کارم رو فراموش کردم. سهیل هم همش بهانه می گیره که یکی پیشش باشه. وقتی بابا میاد قبل از هر کار...
نویسنده :
ليلا
13:25