جشن تولد
امسال تصمیم گرفتم تولد دخترا رو جُدا بگیرم تا اطرافیان به زحمت نیفتند. اما باز هم همه مارو شرمنده کردند و واسه سهیل هم هدیه اوردند. البته من از طرف سارا و صبا یه هدیه واسه سهیل تهیه کرده بودم و می دونستم با یکی سرش گرم میشه.
موهای بچه ها رو هم خودم بستم. برخلاف تصورم که فکر می کردم مثل تابستونای دیگه تعداد دوستای سارا به یکی دوتا نرسه به لطف تلگرام ، شش هفت تایی جمع شدند.
تزئینات تولد هم ابتکاری تر شد. دست دایی وحید، بهمن و نگار درد نکنه.
صبا هم تو مهمونی کم دوست و رفیق نداشت. آیلین، ریحانه، روژینا و دخترعموش غزل.
تولد باصفایی بود و به سارا خیلی خوش گذشت.
صبا جون که دو سه تا سوتی داد.
سحر شیطون بلا حسابی مامانشو کلافه کرد. بنده خدا زنداداش همش تو راه آشپزخونه بود و دستمال خیس می کرد و خرابکاریهای این وروجک رو پاک می کرد.
آخر شب سحر و غزل و سهیل حسابی با هم بازی و بدو بدو کردن و جیغ کشیدن و خندیدن.
بعد از رفتن مهمونای شب، بابا ، بادکنکایی که پشت تور گیر افتاده بودن رو آزاد کرد و با سوزن افتاد به جونشون.
چقدر عروس:آیلین- صبا - ریحانه- روژینا، ایستاده : غزل
این هم هنر دایی وحید و مامان