نمایشگاه کتاب
تو ذهنم بود بعد از امتحان تیزهوشان هدیه ای به سارا بدم و از تلاشش تجلیل کنم. قبولی امتحان برام مهم نیست. همینکه در طول سال به طور خودکار درس خوند به نظم ارزش تشویق رو داشت. تا اینکه با افتتاح نمایشگاه کتاب به ذهنم رسید با خودم ببرمش نمایشگاه تا لذت ببره. پس جمعه به اتفاق دائی و زندائی سارا رفتیم تهران. دائی وحید هم به جمع ما پیوست. 90 درصد زمانمون تو غرفه کودک و نوجوان گذشت. سارا تو انتشارات هوپا، نویسنده یه کتاب رو از نزدیک ملاقات کرد و کتابش رو با امضاء خودش از اونجا خرید. خیلی هیجان انگیز بود. کلی هم برای خودش و صبا از غرفه پرتغال خرید. از انتشارات ذکر و چند جای دیگه هم همینطور. کلی بهش خوش گذشت. به من هم. دائی رضا کل مسر برگش...
نویسنده :
ليلا
15:19