بدون عنوان
گل پسرم دیگه بیشتر تاتی تاتی می کنه. می خواد خودش غذا بخوره. سر تا پا کثیف کاری می کنه. صبا هم که شیرین زبونه. امروز می گفت " مامان اسرا همش میگه بیا کلاس ما. من یه بار می خواستم برم دستشویی رفتم کلاسشون ولی اون بازم میگه بیا بیا. " مامان بهش گفت: خوب به اسرا بگو زودتر جیشتو بگو . دیگه پوشک نکنی .تو بیا کلاس بزرگترا(نوباوه) . صبا گفت:" من نمی تونم این حرفا رو بهش بگم." – چرا عزیزم؟ صبا :" آخه اون همش حرف می زنه نمیذاره من حرف بزنم. هی حرف می زنه . اعصاب منو خورد می کنه.!" کلی خندیدم و تو دلم گفتم پس یکی رو دستت بلند شد. تصمیم گرفتیم کانالهای کودک رو حذف کنیم تا حد امکان تلویزیون خاموش باشه تا سارا به درسش بیشتر توجه ...
نویسنده :
ليلا
10:05
روز معلم مبارک.
معلمی شغل انبیاست و یکی از مشاغلی که اکنون قدر آن را بیشتر می دانم و حسرتش رامی خورم. شغلی که با همهی سوءمدیریتهای فاحشی که در جامعه است تا حد زیدی از گزند انحراف در امان مانده و نقش آن دست نخورده مانده است. در جامعه ای که میدان برای دلالان و بساز و بفروش ها باز است و علم و تعهد رنگ باخته و جایگاه خود را نیافته از دست داده است ، معلمی با حصار بلند عشق همچنان پر از لذتهای معنوی در امان مانده است. آموزگاران عزیز هر روزتان پر از برکت و مید و افتخار باد.
نویسنده :
ليلا
10:02
روز مادر مبارک .
مادر بر مهرت مهر عطوفت الهی حک شده و استواریت نه بر پایه ی بنیه ی جسمی که از عشق ناب پا گرفته. روز مادر بهانهای برای اندیشیدن به توست که عمرت را صرف رشد و تربیت کودکانت کردی . ایثار از وجود تو زاده شد و معنا گرفت. سایه ات مستدام، دلت بیغم، عشقت سرشار و زندگیات پر از برکت و رحمت الهی. زن و مرد با خصلتهای ذاتی متفاوت، پیوندی ایجاد می کنن تا زندگی را در سایه ی کمال تجربه کنند و فرزندانشان سرپناهی بی نقص داشته باشند. امیدورام مردها تلاش کنند تا بیشتر زنها را بشناسند و ظرافتهای روحی آنها را با مطالعه و مشاوره بهتر درک کنند. البته که زنها هم باید برا...
نویسنده :
ليلا
10:01
این هم از دیروز
بعد از ظهر که خوب نخوابیدم. سهیل بیدار شد. کمی اب میوه، بیسکوییت و ... . 20 تا سؤال ریاضی برای سارا باید طرح می کردم. گوشت چرخ کرده گذاشتم بیرون تا برای فردا قل قلی کنم. سهیل نیاز به شستن داشت. کمی بازی کرد . ده تا سؤال نوشتم دادم سارا حل کنه تا به بچه برسم. سوپ گرم کردم بهش دادم. صبا بیدار شد و نق و نوق. باید دخترا رو آماده می کردم که بابا اونا رو ببره نمایش. سارا با کتاب علومش اومد و خلاصه ظرف 45 دقیقه 4 الی 5 آزمایش در آشپزخانه انجام شد. البته با تم نق و نوق دو تا بچه کوچیک. بعد هم آماده کردن بچه ها. رفتن بچه ها همان و نق نق سهیل همان. نمی ذاشت جنب بخورم با این همه کار. خلاصه اون گریه کرد و من با سرعت هرچه تمام تر حلوا درست کردم و با انگش...
نویسنده :
ليلا
11:33
گزارش پیشرفت
خوب خدا رو شکر که دوباره موتور تمرین تاتی تاتی آقا پسر روشن شده و تعداد قدمهای بیشتری برمی داره. فقط وقتی عچله داره و وقت کمه چهار دست و پا میره. این روزها با خیال راحت تری بیسکوییت و کیک دستش می دم و جرأت بلعیدنش بهتر شده. دیگه به سوش علاقه ای نداره. صبا رو به زور از مبل بلند می کنه و خودش جاش می شینه و لم میده. تو صداهایی که در می آره صدای "ج" از همه بهتر شنیده میشه. تا کسی دراز می کشه خدشو می رسونه و از سر و کولش بالا می ره . روی تخت می ایسته و زانوهاشو خم و راست می کنه و ادای بپر بپر در می آره. خودش رو رو بالشها پرت می کنه.احساس مالکیت عجیبی نسبت به ماهیتابه قابلمه و ملاقه داره. دیشب کوکوی سیب زمینی رو هم افتتاح کرد. همینطور هندوانه. &...
نویسنده :
ليلا
10:05