پارک بادی
جمعه 2/2/90 بعد از آزاد شدن از قفس زمستانه بالاخره رفتیم پارک بادی . صبا دُم سارا شده بود. بعد از کمی بپربپر سارا رفت سرسره بادی. صبا هم گیر داد که با خواهرش باشه. خلاصه سارا که دلش سوخته بود ، از طرف سُرش بالا می رفت و به صبا هم کمک می کرد بعد از چند بار افتادن بالاخره تا بالای سرسره ، چهار دست و پا با سارا رفت و سر خورد. آخرش هم کله یه پسربچه خورد به چونه صبا و گریه افتاد.
سارا خانم دوست مدرسه اش رو پیدا کرده بود و دلش می خواست با اون باشه. چشمم خورد به ماشینهای شارژی بلا استفاده که یه گوشه پارک بودند و بچه ها سوار می شدند. صبا رو بردم اونجا سرگرمش کردم تا سارا از بازی سیر بشه.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی