باي باي پوشك
عمليات حذف پوشك از پوشاك صبا از دو هفته قبل آغاز شد.
روز اول:
صبح تا ساعت 11.5 در حياط به سر برديم. خبري نشد. برگشتيم خونه. توي دستشويي خبري نشد.
پوشك شد تا فردا
صبح تا 11.5 در حياط. "صبا جيش داري؟" -" نه" . در دستشويي خانه موفق شد. "من تونستم جيش كنم"
صبا خيلي خوشحال شد. فكر كردم دست كم تا نيم ساعت ديگه خبري نخواهد شد. پس شورت آموزشي پاش كردم. يك ربع بعد گفت مامان جيش كردم. بلافاصله عوضش كرم و شورت آموزشي دوم رو پاش كردم. نشست روي صندلي تا نقاشي كنه. من هم پيشش بودم. واي هنوز دفتر باز نشده صندلي خيس شد. شستمش و يك شورت عينكي پاش كردم با يك كهنه وسطش . صندلي رو بردم حمام و آب كشيدم. هنوز از حمام در نيامده گفت""جيش كردم. خدا رو شكر در نزد . ديگه پوشكش كردم. چه اعصابي از من خرد شد در عرض يك ساعت 4 بار جيش زد. خيلي نا اميدكننده بود.
روز سوم حال و حوصله حياط رو نداشتم. شورت آموزشي تنش كردم و هر نيم ساعت بردمش دستشويي. موفقيت آميز بود. تا ساعت يك . موقع خواب بعد از ظهر پوشك. بعد از خواب تا شب دوباره با شورت آموزشي و هر ساعت رفتن به توالت.
ناگفته نماند هرباري كه به دسشويي مي بردمش بايد براش شمع روشن مي كردم تا فوت كنه. دست كم 5 تا10 بار شمع پوفندم در هر بار.
روز بعد هر يك ساعت بردمش دستشويي. و روزهاي بعد فقط يادآوري مي كردم و فرصت مي دادم تا خودش اعلام كنه. كه خانم خودش بدو بدو مي رفت دستشويي و به من مي گفت تو نيا خودم خودم.
موقع جيش بزرگ مثل مرغ پر كنده اين ور اون ور مي دوه. حاضر نيست بياد دستشويي يا سر لگن.تنها راه پوشك كردن بود.حالا كاملا به جيش كوچيك مسلط شده . اميدوارم بزرگه رو هم زودتر ياد بگيره.
حالا بعد از ظهر قبل از خواب مي برمش دستشويي و پوشكش نمي كنم. امروز خودش از خواب بلند شد و گفت جيش دارم.
يه بار دير رفت ولي خوشبختانه موكت دستشويي خيس شد در يك قدمي .
يك تشك مشمايي بزرگ براش دوختم تا شب هم بدون پوشك بخوابونمش.
يه نفس راحت.
توضيحات: وقتي مدرسه ي سارا تعطيل شد انگار باري از دوشم برداشته شد. پس به قول خانم دكتر ثقفي استرسهاي زنگي تون رو مديريت كنيد. زمان بندي درست مي تونه كمك كنه كارها تون رو با فشار كمتري به انجام برسونيد.