حق طلبی

این صبا خانوم خوب با حق و حقوق خودش آشناست و از گفتن خواسته هاش هیچ ابایی نداره. دیروز با دیدن یه برنامه آشپزی انیمیشن که توش یه بابا با دو تا بچه هاش آشپزی می کند ، گفت مامان ببین اینها هم بچه اند ولی باباشون بهشون اجازه میده آشپزی کنند چرا شما نمی ذارین. ایناهاش ببین بچه کوچیکه داره تخم مرغ رو می شکونه ولی شما نمی ذارین من این کار رو بکنم.

و باید بگم که این بار تو حرفهاش اصلا تپق نزد و مِن مِن نکرد ناقلا. خوب من هم گفتم باشه یه روزی با هم آشپزی می کنیم.

آدم این فیلمای خارجی رو می بینه شک می کنه. خیلی با بچه هاشون با صبر و احترام برخورد می کنند. مثل یک روانشناس حرفه ای . حتی اگه در واقعیت هم این طور نباشه خیلی خوبه که تو فیلمهاشون رعایت این موضوع رو می کنند . به هر حال یک جور آموزش غیر مستقیمه. درحالی که تو فیلمای ایرانی بیشتر آموزش بر پایه ی تذکر مستقیم و ترعیب و تهدیده.

بگذریم. سهیل با اون چشمای گردش وقتی نگاهم می کنه و الفاظ در هم بر هم به کار می بره تا حرف بزنه حسابی دلبری می کنه. شدت کثیف کردن لباس و ... هم زیاد شده. وسط هفته لباس کم میارم. کتاب دست می گیره و با اشاره میگه"جوجوجوجوج". هر کاری که واسه دخترا می کنم ، تز بوسیدن و بغل کردن و بازی کردن گرفته تا شونه کردن مو باید واسه اون هم انجام بدم. فردانه است که باید براش گل سر بزنم و دامن پاش کنم.

سارا جونم هم که داره کیف تابستونش رو می کنه. دو روز در هفته با صبا خانم میره کلاس نقاشی و سفال. روزهای زوج هم میره بدمینتون. جودی آبوت و باب اسفنجی برنامه ی مورد علاقه شه. دوست داشتنی و مهربونه. گاهی احساس می کنم فهمیدن حرف دلش واسم خیلی سخته. معلمش در موردش گفت:" دختر با گذشتیه".