آغاز مدرسه
شروع سال تحصیلی مبارک. نمی دونید صبا چه ذوقی داره واسه پیش دبستان. صبح زود بلند میشه. شب تلاش میکنه ساعت 9 بخوابه. احساس می کنم داره بزرگتر میشه. برخلاف پیش بینی من که همیشه فصل مدرسه دیر می رسیدم اداره ، خوشبختانه گوش شیطون کر این اتفاق نیفتاد. خانم خانما روز جمعه ، تو حیاط خونه مامانی سربه سر گربه گذاشته بود و پیشو هم چنگش زده بود. اول صداشو در نیاورد و یواشکی به سارا گفت. دایی جون متوجه شد که مشکلی پیش اومده به من گفت و من هم رفتم سراغش. ترسیده بود به من بگه. نوازشش کردم و دستش رو شستم و بتادین زدم. خدا رو شکر زخمش عمیق نبود. خلاصه قرار شد مامانی دیگه به پیشو غذا نده و از حیاط خونه بیرونش کنه. صباجون؛ سه...
نویسنده :
ليلا
12:26